loading...
عاشقانه
amir ali بازدید : 3 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)
کوچه های بن بست ...
انتظار را از کوچه های بن بست بیاموز

که دلخوش به تماشای هیچ رهگذری نیستند
!


چشم به راه آمدن کسی می نشینند که اگر بیاید ،

ماندنیست
...

 

در خاطری ...
در خاطری که تو هستی


دیگران


محکومند به فراموشی !


این را به همه بگو ...!



دستهایم را ...



دستهــايم را محکمتر بگيـر

من هنوز هم نميخواهــم

تورا...

به دست خاطرات بسپارم...

 

 

خدایا

ﺧــﹹﺪﺍﯾـﺂ …

 

ﺑـﹷﺮﺍے ﺧﺂﻣـﻮﺷے ﺷـﹷﺒــ ﻫـﺎے ﺍﻧﺘـﹻﻈﺂﺭﻡ

 

ﻓـﹷﻘـﹷﻂ ﯾﮑـــ [ ﻓـﻮﺗــ ] ﮐﺂﻓﯿـωـﺘــ !

 

ﺧـﺂﻣﻮﺷـﹷﻢ ﮐـﹸטּ …!

 

ﺧـﹶωـﺘـﮧ ﺍﻡ ..


 

کاش...

 

ڪاش خُدا تو زِندگے مِثـل داوَر فـوتـــبال بود!!!!


وَقتے زَمیـטּ میخوردے وَ زَخمے میشُدے میومَد بالــا سَرِت

 

وَ میپُرسید:میتونے اِدامـﮧ بِدے؟!!!

 

درخت عشق
 

http://8pic.ir/images/34187374752553572628.jpg

 

راهی جز سقوط ندارد برگ پاییزی ؛


وقتی می داند درخت ؛

عشقِ برگِ تازه ای در سر دارد . . .

 

تو فقط ...

امـشبـ هـیچـی نـمے خـوآهـم !

نـه آغـوشـتـ رآ

نـه نـوازش عـآشقـآنـه اتـ رآ

نـه بـوسـه هـآے شـیریـنتـ...

فقـطـ بـیـآ

مےخـوآهـم تـآ سحـر بـه چشـمـآن زیبــــایتـ خیـره بـمــآنـم

هـمیـن کـآفـی استـ

بـرآے آرامـش قلبـــ بــی قـرآرم

تـو فقـط بـیــآ . . .

amir ali بازدید : 3 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

 

 درون من هیچ وقت مال این زمان نبوده ..

درون من مال زمان هایی بوده ک آدم ها تمام حس شان را آتش می زدند و با فرستادن دود حرف هاشان را ب هم می فهماندند ..

از آن مرد هایی ک افکارشان را به دست باد می سپردند و منظره ی برفي يك كوهستان بي رحم را ب تماشا مي نشسته و هيچ كدام از اين فكر هايي كه الان توي سر من است توي سرش نيست .. 

درون من مال اين روزها نبوده هيچ وقت،  درون من توي يكي از ايستگاه هاي همين قرن پيش چمدانش را دنبال خودش مي كشيده و وقتي سوار قطار شده به فكر روزهايي بهتر به دهكده اي دور سفر كرده آنقدر دور و دست نيافتني كه از فكر آن  لبخند مي زنم .. 

و خيال لحظه هاش را رنگي تر مي كند .. 

درون من مال اين زمان و اين مكان نبوده هيچ وقت ..

درون من لحظه هاي قبل و بعد از من را زندگي مي كرده هميشه و خسته و كوفته و بي رمق رسيده به من، رسيده به اين شهر و پياده رو ها و پرنده ها و آدم هايش ..

رسيده به رنگ سياه ..

و می بایست به سرزمین موعودم دالا هو -  بیستون - طاق بستان - آناهیتا و معبد مقدسم روناک برسد

بسرعت در حال محو شدن هستم و آنچه از من بماند را میدانم تو خاکسترهایش را بر فراز بلندترین قله البرز به دامن سرزمین مان تقدیم می کنی


براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

 

amir ali بازدید : 3 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

:)

بهترين ياد مرا قاب كن و پشت نگاهت بگذار
تا كه تنهاييت از ديدن من جا بخورد
و بفهمد كه دل من با توست،
درهمين يك قدمى...
من به یادت هستم

 

سکوت نهایی

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...

گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...

گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین

گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...

گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی دلگیری...شاید از خودت.



دلم میخواهد

پریشانی شبانه ام را

در لابه لای سیگارهای تا ته سوخته

ضجه زنم...........

دلم گرفته است....

دلم عمیق گرفته است...........

چقدرررر روی سینه ام سنگینی میکند

این چهار دیواری ِسنگیُ عظیم ِ بُغض های نشکسته

کاش جمعه های دلتنگی

واژگانِ سیاهِ بغـضُ غــمُ تـنـهـایی را

شاعرانه تر میباریدند !

و من هنوز هم نمیدانم

چرا وقتی به تو فکر میکنم ؛

دیوانگی هایم هم به ساز تو میرقصند .............


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 7
  • بازدید کلی : 36